تجربه های فرهنگی من

آلبوم خاطراتی از تمام اتفاقات خوب و بدی که در این مسیر با آن ها مواجه شده ام...

تجربه های فرهنگی من

آلبوم خاطراتی از تمام اتفاقات خوب و بدی که در این مسیر با آن ها مواجه شده ام...

به نام خالق بی همتا
مروا کلمه ای اصیل بوشهری است که به معنای "توفیق حضور در امور خیر" می باشد.
این بلاگ ایجاد شده تا ضمن اینکه زیبایی های کارهای فرهنگی ای را که درگیر آنها بودم به علاقه مندان به این فضا نشان دهم، مشکلات و موانعی ای را که یک دلسوز فرهنگی با آن مواجه می شود را معرفی کنم تا دوستداران این مسیر، مشکلات را بشناسند.
"مرواتون همه سال"

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۱۳۹ مطلب با موضوع «حاشیه نویسی ها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
تجربه ی تکرار شدنی
نصیحت های عالمانه ی پدر
و بی تفاوتی غیرعامدانه پسر است...


  • ۰
  • ۰
کار که برای رضای خدا می کنی
انگار روحت نیز کار می کند...
تمرین می کند
تمرین تحمل
تمرین صبر
گناه دیگر کم می آورد
تا این که غفلت به آن پایان می دهد...
  • ۰
  • ۰
همه می گویند
تلخی انتظار را شیرینی وصال از بین می برد.
اما چه وصالی
غایت وصال،دیدار دو منتظر است.
چقدر زیباست
دیدار مولایی که هم تو منتظرش بودی و هم او منتظر تو ...

  • ۰
  • ۰
همین که مرتب بری و یادی ازشون کنی قشنگه
وگرنه وقتی بیان تو خوابت که فایده نداره
این یعنی کوتاهی کردی
بی معرفتی کردی
این خواب دعوت نامه ای از جنس تذکره
تذکری که شهدا موقع کم لطفی ما بهمون میدن...
  • ۰
  • ۰
گویی باید همه چیزش متفاوت باشد:
روضه اش متفاوت
نوکرانش متفاوت
شهادتش متفاوت
حتی اسمش هم متفاوت

این حسین (ع) است که اربابی متفاوت است...

  • ۰
  • ۰
بدون هدف برنامه ریزی فایده ای ندارد.
هدف که تعیین می کنی ، برنامه ات مهم می شود
برنامه ریزی کردم ، خدایا اراده ای بده تا انجام دهم ...
  • ۰
  • ۰
ابراهیم بود
در دلش ترسی داشت
گفته بودند پسرت را قربانی کن
ترسش نه بخاطر قربانی کردن پسر بود
او در چشمان پسر  "حسین (ع)" را دید...

  • ۰
  • ۰
امروز اینجا عرفات بود . پنج لاله ی گمنام عالیشهر دیگر گمنام نبودند گویی آنان نیز می خواندند ندای بندگی را : خدایا من!خواندمت، پاسخم گفتی؛ از تو خواستم، عطایم کردی؛ به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛ به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛ به تو پناه آوردم، کفایتم کردی... بدن ها گویی بی روح شده بود. خورشید هم انگار کم آورده بود. اشکها جاری میشد و می شست آلودگی را از دلها. نوای اللهم بلند بود. اما چیزی بود که مرا به شدت به فکر فرو برده بود. خدایا ما طاقت دو ساعت نشستن زیر این خورشید رنک باخته رو نداریم. فردای قیامت تو اون بحبوحه و سردرگمی به کی پناه ببریم ؟ یا الهی ، نگاهی .... و اما یا حسین ! مددی کن که این عرفه، عرفه ی دلمان باشد. غلامیتان برایمان افتخار است. سفیدموی این راهم کن. یا حسین (ع)
  • ۰
  • ۰
سلام اولین پست را به یاد دوستان سفر کرده مان شروع می کنیم. عرض سلام و ادب احترام دارم خدمت شما بازدیدکنندگان عزیز. از شما استدعا دارم هر جا نیاز به تذکری هست بنده رو بی بهره نگذارید یا علی